متن آهنگ
از وجود اصل به فرع رسیدیم
از حیث خدایی به جبر رسیدیم
کسی الان خودشو باور نداره
از غروب جرد به فخر رسیدیم
ارج کلمات از خاطر به دوره
کسی نیس خودشو شاهد بدونه
حرفام کلیشه اما باور نمیشه
خود انسان خواست ساده بمونه
عمیقا تاریکه حقیقت جهان
کسی که فهمیده درد شدید تره براش
رویا رو کنار بزار ما غرقیم
غیر این میشی گیر فریفتنه زمان
حرفامو میشه ندید گرفت
این مسیرای غلط هم عریض بشه
ولی کم نمیشه چیزی از کلیت
تو قبول کردی که مرگ حریفته
مرگ بازیه حریف من خودمه
ته داستانه هر لحظه پر شکم هی
شایدم شروع داستان باشه
این همون روحه که میره تو دو تنه
کی میدونه ما وجود داریم یا نه
تصمیم خودمونو شروع باشیم یا نه
از این توهم به هوش شدن سخته
ولی میدونی ما جنون داریم نا حد
داستان اصلیرو مینویسیم از اول
مردم نشونن و نمیخوان که عوض شن
از رنگ و صدا خشم میگیرن به هم
خیر غم انگیزه و تابع طرب شر
تکرار حقیقت آرای خاستگاه
ماییم که از یاد بردیم آواز راز ها
از بی زمانی و نامکانی مرگ
میدونم که این نیست پایان داستان