توی خوابی انگار که روی آبی دوست داری رنگ آبی
هست کتابی که توش هست جواب هر سوالی


خیلی وقته با خودم قهرم
خیلی وقته اشنام با سردرد
این آدما یه کاری کردن
که دیگه به خودمم اعتماد نکردم
مسمومه فضای شهرم
کاما حبسه تو قفسه سینم
زمان سریع میرفت جلو
و من فقط یه نظاره گرم
روزو شب چه فرقی میکنه وقتی آسمون شهر همیشه سیاس
وقتی شیرا مردن و کفتارا شدن زیاد روشن کن سیگار
بشین پا حرفمو بمون تو بیدار قصه درازه و منم که راوی
بگو ببینم رو به راهی
هوشیاری
یا خودتو زدی به خواب و بیداری
حقیقت همینه بخوای یا نخوای
پری از سوال و چرا
خسته از الگوی ثابت راه
خسته از چشمای قرمز و تار
خسته از خودت بیشتر همه
بیخیال
اینم میگزره


توی خوابی انگار که روی آبی دوست داری رنگ آبی
هست کتابی که توش هست جواب هر سوالی


صدای داد و ناله زجه
تو دست باد سرد و سرکش
بالا میره ضربان قلبت
تو وجودت میمیره فکر و منطق
عقب پلی نیست و جلوت بن بست
عشق خریدنی شد و دلا مردن
راه هست نمیده زمان رخصت
منم تو این دوزخ یه مهرم
تمثیل ابراهیمم و آتیش
صد بار سوختمو باکیم نیست
چون راه کم نیست
چون فرصت نیست
چون قدرت دیگه ینی هردمبیل
میشه کم کم محو
په دندم نرم
خودم دادم رفت
هرچی ساخت پر

کجای قصه ای گوشت بامه
هنوز آدم قبلی یا عوض شدش
فکر و باورات
تو جنگی با خودت
باختی با مرام
یه مرد استوار
یه حس پر وقار
بالای ارتفاع
نوک اجتماع
دژم مغز انفراد

شبام سوت و کوره و
خبری از ستاره ها نیست
آسمونو دود گرفته
مرداب جای زندگی نیست
باید که عزم جزم کرد به جایی بهتر
یا دست به سینه نشست و به غروب فرود قصه زل زد


توی خوابی انگار که روی آبی دوست داری رنگ آبی
هست کتابی که توش هست جواب هر سوالی