من من من عین یه جسم بیروح شدم
من من من دیگه اونی نیستم که دیروز بودم
من تو این محیط کثیف شناور شدم
پس یا باید بمیرم یا شناگر باشم
اداما وقتی فراموش میکنن چی خوبه بد میشن
باورا همین وقتی در اغوشن بزنن از ته ریشت
قانون طبیعت اینه یکی میاد یکی میره
اما نه به دست همدیگه
وقتی پول جای خون جا بگیره توی قلب
توهم میشی دقیقا یکی عین من
هممون مثله هم تو قصه عین سگ
میگیریم خلق و خوی وحش
تو روز و شب توی شهر
میپریم بهم ما ما
میدریمو مرگ ها ها
نه بسته باید صداقت داشته باشم
تا ببینمش ولی درواقع دروازه
اما نمیدونیم بهشت یا جهنم
ساعت شنی رو حرکت دادم به عشقت
قسم من از روزی که دیدمت از یادم نرفتی ملکه ی من یادم اومد
دستبند دور دستت میچرخم کله شهرو
گل بزن تو میگردم بالاخره
دور جهنمی منم توبه کردم
شاید بعضی اداماش بهشتی باشن
عشقی یکی عین شما مثل خدا هاه
یادم اومد فرشته بودی با تاج تک چشم الماس به نام الله اس خیانت کرد به من نهایت اشتباه من بود( چون اون گدا اون پادشاست) هم رنگ ما با هم رنگ ها بین ما فرهنگ ها فاصله. است چرا من خاطرم حافظم یادم اومد چرا باز چرا باز
یکیشم مثله منه اسوپاس نکردم سپاس زخمه پر تنم خدای تو خدای همست دیگه نجنگ قدرتی که داری منم بلدم منم بلدم هزاران مسیر برای من باززیر رعد برق چیه سلطنت سخته نه بزن صفحه بعدمحاله توی راه برابری خسته شم اما واقعیت اینه که خسته ام.


وقتی پول جای خون جا بگیره توی قلب
توهم میشی دقیقا یکی عین من
توهم میشی دقیقا یکی عین من