گفتی عاشق ستاره هایی
یه شب از آسمونا بیان پایین
حواسشون باشه وقتی که خوابی
حواسم بت هست وقتی میخوابی
حتی بخوابی
حتی بخوابی
حتی بخوابی

بیدارم کنار ماه تا خورشید بیاره روز
چون مونده عاشق نور گفت باور نداره تاریک توم
قهرمان فدا میکنه همه چیو فقط واسه کار خوب
من یه قهرمان نیستم چون جهان و میسوزونم واسه چشای اون

خودشون ساختن ازت یه هیولای سرد
وقتی محو شد نفسات از لا دستای من
اگه روز هم مال من نیست بزا شعلم بشه شب
چرا بازم؟


دور میشی از پیش من
رقص میکنه رو این بوسه ها اشک
اگه فقط بودی برا من
اگه فقط بودی برا من

دور میشی از پیش من
رقص میکنه رو این بوسه ها اشک
اگه این بود آخرین شب
بر میگشتی صبح؟ نه

طولی نکشید تا من
تنگ بشه دلم هی واست
میاد یاد و خاطرت بازم
چه دراگی مثل چشمات هَه؟

۲ صبح
میزنم بوسه تو شب لب درد
وابستم به تو وابسته به سم
می کشم رو اسم هرکی و خط

شاید رنگ کنم رو دوستت با خون
شاید دور شم از قلبت با یه بوس
شاید یه روز شدم آدم خوب
ترجیح میدم برم جلو با خون

متنفرم از خانوادت
متنفرم از سه چهاره شب
متنفرم از صدا و چشای قشنگت
وقتی نگاه میکنی منو با ترس

هِی
از من نترس
از من نترس

می کنم شبو نقاشی با آرایه ی دم صبح
میخواستم مال من باشی ولی باز حیف هیچ جایی نشد
شاید نباید این همه جون میدادم برای تو
برای تو
برای تو
برای تو
برای تو
برای تو

دور میشی از پیش من
رقص میکنه رو این بوسه ها اشک
اگه بودی فقط برا من
اگه بودی فقط برا من

دور میشی از پیش من
رقص میکنه رو این بوسه ها اشک
اگه بود این آخرین شب
برمیگشتی صبح؟ نه