کورس

تو سایه هارو دنبال
میکنی با نور شمع
انگار همه اینجا بدجوری
رو عرفشن
ببین بردنو خودن کیا خوشن؟
بدون تیرگی به سادگی نمیشه
روشن

با شادی زاده شدی از حفره تو لای
پا زندگی کردی به طریقی تو عمق چاه شدش سیاه همچی رفتی زیر حفره خاک حالا بیا و بنویس از روی جمله هام اونیکه بی هنر بی اختیار بی علل بی اشتیاق نشست رو اوجو قبول شد و گرفت امتیاز
رسید به ما گفتن نداری اختیار
نه نباید دم بزنی از دردو زخمو احتیاج همین که هست همون که بود گذشتو رفت چه زود
قشنگه زندگی تو دردو زجرو قرضو قول یروزی قد میکشه عقلت از عرض و طول
فقط نیت بکن تو بگیر ماهیتو از رو تور منم از روی زور کز کنجه اتاقه ذهنم فقط نوشتم از درده تو دلو زخمو نفرت دیدم نمیدن گوش به منی که بازو پلکم دینو مالو ثروت بردنو خوردن منبعد!!!!!!!

اینجا همه بلدن تاس بریزن رو بازی کنی حاکمی هفت خاج عقیدس جرعت سقوط یعنی پرواز چشیدن حکمو دادن حاجی چهار پایه رو کشیدن دیگه چی میخوای خرخره لاتناب اینجاس که باید تف کنی تو باورات واسه برد باید باج بدی به داورا
من سه پیچم تو پاش تا زندگی از پا دراد نقاش نیستم اما کشیدم درد لعنت به فقر که منو عقده ای کرد و شروع میشد روز از نوع و روزی از نوع خدا حرکت از ما و روزی از تو تو گرما و سرما سگ دو زدیم روزو شب زیر زندگی ارق سفره هم که خالی تر پول آرزوی رفیقامو کشت حتی به کانونه سرده خانواده کردم پشت مستم ولی دوست دارم پر کنم لیوانو با آتیشه بقیه روشن میشد سیگارو
یکی بزنه تو گوشم بگه حاجی بیدارشو دوتا عاشقو میبینم میگم حاجی اینارو کله زندگی رو کشیدی با رسمه شکل نمره نگرفتی غلط بود طرز فکر کسی نیست که توجه کنه کسی تبریک نمیگه کسی
تولدتو بهت


تداعی کن از آغازه رشده من تو
ذهن این صحته حرفامه که
کرده مغزه تورو له صداست
صداست
تو مغز نگات تو توتونه جامعه
جای دود کجاست؟
همه چی سوخت بگو بینم پول
کجاست بخون از دردات بخون
از فردات بخون از هنر تو مغز
نبوده دردناک نبوده دردناک نه
نبوده
دردناک

روز به روز بیشتر بند میاد این
نفس زندگی میکنم اما با
اجبار تو قفس تلخ ترین اتفاقا
خاطرس میدونی کنار هر رد
پام جای دست
از عشق رنگ زرده برگ فصله
پاییز تا طعم چرکه دسته چپه
مرده کاری بوی فقر تو پس
کوچه های شهر پایین عشق
ایجاد شد با حجم بازدتر مدل
ماشین چه شبایی گشتیم پیاد
رستوران با کلاسو دکه فلافل میخوری حسرت بچگیات هی نشد
یه شب خرج به دخله بیادش ماه رفتو خورشید تابید و هنوز درگیر فکرای قبل خوابی یه حسه تنفر از
آدمای دورت بگرد رفیقتو پیدا
کن تو
جیب خودت

(قفس)